محرومیت از بهشت (قرآن)خداوند برخی گروهها و افراد را از رسیدن به بهشت محروم کرده است و این محرومیت بر اثر عواملی همچون کبر ، ظلم و ... میباشد. ۱ - عوامل محرومیت از بهشت۱.۱ - استکباراستکبار به آیات الهی ، موجب محرومیت از بهشت: «ان الذین کذبوا بـایـتنا و استکبروا عنها لاتفتح لهم ابوب السمآء و لایدخلون الجنة...» «در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرفتن) آنها تکبر ورزیدند درهای آسمان را برایشان نمیگشایند و در بهشت درنمی آیند...» قرآن به سراغ سرنوشت افراد متکبر و لجوج یعنی آنها که زیر بار آیات پروردگار نمیروند و در برابر حق تسلیم نیستند رفته، میگوید: " کسانی که آیات ما را تکذیب کنند و در برابر آن تکبر ورزند درهای آسمان به روی آنان گشوده نمیشود" (ان الذین کذبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء). ممکن است منظور از آسمان در اینجا معنی ظاهر آن باشد و نیز ممکن است کنایه از مقام قرب خدا بوده باشد، همانطور که در آیه ۹ سوره فاطر میخوانیم: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه: " سخنان پاکیزه به سوی او بالا میروند و عمل صالح را ترفیع میدهد". ۱.۲ - تکذیب آیات خداتکذیب آیات الهی، موجب محرومیت از بهشت: «ان الذین کذبوا بـایـتنا و استکبروا عنها لاتفتح لهم ابوب السمآء و لایدخلون الجنة...» «در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرفتن) آنها تکبر ورزیدند درهای آسمان را برایشان نمیگشایند و در بهشت درنمی آیند...» ۱.۳ - شرکشرک به خداوند، باعث محرومیت از بهشت: «لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یـبنی اسرءیل اعبدوا الله ربی و ربکم انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة...» «کسانی که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است قطعا کافر شدهاند و حال آنکه مسیح میگفت: ای فرزندان اسرائیل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید که هر کس به خدا شرک آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته...» ۱.۳.۱ - انحراف و کفر مسیحیاناین آیات و آیات بعد از انحرافات مسیحیان سخن میگوید نخست از مهمترین انحراف مسیحیت یعنی مساله" الوهیت مسیح" و" تثلیث معبود" بحث کرده میگوید: " بطور مسلم آنها که گفتهاند خدا همان مسیح بن مریم است، کافر شدند" (لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم). چه کفری از این بالاتر که خداوند نامحدود از هر جهت را، با مخلوقی که از هر جهت محدود است یگانه و متحد بدانند و صفات مخلوق را برای خالق قرار دهند؟! در حالی که خود مسیح علیه السلام با صراحت به بنی اسرائیل گفت: " خداوند یگانهای را پرستش کنید که پروردگار من و شما است" (و قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم). و به این ترتیب بیزاری خود را از هر گونه شرک و غلو در مورد خویش نفی کرد و خود را همانند دیگران مخلوقی از مخلوقات خدا معرفی نمود. و نیز مسیح برای تاکید این مطلب و رفع هر گونه ابهام و اشتباه اضافه کرد: " هر کس شریکی برای خدا قرار دهد خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاه او آتش است" (انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة و ماواه النار). " لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم" این آیه به منزله بیان این جهت است که نصارا هم مانند یهود به نصرانیت خود دلخوش بودند و لیکن اسم نصرانیت آنان را سودی نبخشید و سرپوش کفر و شرک شان نشد، آری اینان نیز به مثل یهود آن طور که باید ایمان نیاوردند، زیرا میگفتند: " ان الله هو المسیح ابن مریم خدا همان مسیح، فرزند مریم است"، نصارا در این حرف و در کیفیت شرک به خدا و اینکه مسیح دارای جوهر الوهیت است مختلفند، طائفهای از آنها قائلند که اقنوم مسیح که همان علم است شاخه ایست که از اقنوم رب تعالی که همان حیات است منشعب میشود و معنای پدری خدا و پسری مسیح این است که این از آن منشعب گشته است، طایفه دیگری میگویند آن حقیقتی که تا قبل از مسیح به نام پروردگار نامیده میشد، مقارن آمدن مسیح به حقیقت دیگری که همان مسیح است منقلب شد، طایفه دیگری میگویند پروردگار در مسیح حلول کرد. ۱.۴ - ظلمظلم، سبب محرومیت از راهیابی به بهشت: «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظـلمین فیها جثیا.» «و هیچ کس از شما نیست مگر (اینکه) در آن وارد میگردد این (امر) همواره بر پروردگارت حکمی قطعی است آنگاه کسانی را که پرهیزگار بودهاند میرهانیم و ستمگران را به زانو درافتاده در ( دوزخ ) رها میکنیم.» بعضی از مفسران معتقدند که" ورود" در اینجا به معنی نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن است، یعنی همه مردم، خوبان و بدان، بدون استثنا برای حسابرسی یا برای مشاهده سرنوشت نهایی بدکاران، به کنار جهنم میآیند، سپس خداوند پرهیزگاران را رهایی میبخشد و ستمگران را در آن رها میکند. آنها برای این تفسیر به آیه ۲۳ سوره قصص استدلال میکنند و لما ورد ماء مدین... " هنگامی که موسی کنار آب مدین رسید... " که در اینجا نیز ورود به همان معنی است. تفسیر دومی که اکثر مفسران آن را انتخاب کردهاند این است که" ورود" در اینجا به معنی دخول است و به این ترتیب همه انسانها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم میشوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود. معنی اصلی ورود، دخول است و غیر آن نیاز به قرینه دارد، علاوه بر این جمله" ثم ننجی الذین اتقوا" (سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم) همچون جمله نذر الظالمین فیها (ستمگران را در آن وا میگذاریم) همه شاهد برای این معنی است. ۱.۵ - کفرکفر ، عامل محرومیت از بهشت و امکانات آن: «و نادی اصحـب النار اصحـب الجنة ان افیضوا علینا من المآء او مما رزقکم الله قالوا ان الله حرمهما علی الکـفرین.» «و دوزخیان بهشتیان را آواز میدهند که از آن آب یا از آنچه خدا روزی شما کرده بر ما فرو ریزید میگویند خدا آنها را بر کافران حرام کرده است.» «فمال الذین کفروا قبلک مهطعین ایطمع کل امری منهم ان یدخل جنة نعیم کلا انا خلقنـهم مما یعلمون.» «چه شده است که آنان که کفر ورزیدهاند به سوی تو شتابان آیا هر یک از آنان طمع میبندد که در بهشت پر نعمت درآورده شود نه چنین است ما آنان را از آنچه (خود) میدانند آفریدیم.» این آیات در مورد گروههایی از مشرکان نازل شده که وقتی پیامبر صدر مکه آیات معاد را برای مسلمانان میخواند، آنها از هر گوشه و کنار میآمدند و میگفتند: اگر معادی در کار باشد وضع ما از این افرادی که به تو ایمان آوردهاند در آن عالم بهتر است، همانگونه که در این دنیا وضع ما از آنها بهتر میباشد! قرآن در پاسخ آنها چنین میگوید: " این کافران را چه میشود که با سرعت نزد تو میآیند" (فمال الذین کفروا قبلک مهطعین). " از راست و چپ گروه گروه میآیند" و طمع بهشت دارند (عن الیمین و عن الشمال عزین). " آیا هر یک از آنها طمع دارد که در بهشت پر نعمت الهی وارد شود" (ا یطمع کل امرئ منهم ان یدخل جنة نعیم). با کدام ایمان و با کدام عمل چنین شایستگی برای خود قائلند؟! " مهطعین" جمع" مهطع" به معنی کسی است که گردن میکشد و با سرعت راه میرود و در جستجوی چیزی است و گاه تنها به معنی گردن کشیدن برای خبر گرفتن میآید. ۱.۶ - گناهگناه، سبب محرومیت از بهشت: «ان الذین کذبوا بـایـتنا و استکبروا عنها لاتفتح لهم ابوب السمآء و لایدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط و کذلک نجزی المجرمین.» «در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرفتن) آنها تکبر ورزیدند درهای آسمان را برایشان نمیگشایند و در بهشت درنمی آیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر میدهیم.» اضافه میکند: " آنها وارد بهشت نخواهند شد، تا زمانی که شتر از سوراخ سوزن بگذرد"! (و لا یدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط). این تعبیر کنایه لطیفی از محال بودن این امر است، در واقع برای اینکه عدم امکان دخول این افراد در بهشت به صورت یک مساله حسی درآید این مثال انتخاب شده است تا همانطور که هیچکس تردید ندارد که ممکن نیست شتر با آن جثه بزرگش از سوراخ باریک سوزن عبور کند، همین طور مسلم بدانند راهی برای ورود افراد بی ایمان متکبر در بهشت مطلقا موجود نیست. " حتی یلج الجمل فی سم الخیاط" در این جمله ورودشان به بهشت تعلیق بر محال شده و این تعلیق بر محال کنایه است از اینکه چنین چیزی محقق نخواهد شد و باید برای همیشه از آن مایوس باشند، همچنان که گفته میشود" من این کار را نمیکنم مگر بعد از آنکه کلاغ سفید شود و یا موش تخم بگذارد"؛ در آیه مورد بحث این معنا را به کنایه فهمانده، چنان که در آیه" و ما هم بخارجین من النار" تصریح نموده است. ۲ - پانویس۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۳۷، برگرفته از مقاله «محرومیت از بهشت». ردههای این صفحه : بهشت | موضوعات قرآنی
|